رمضان از نیمه که گذشت نم نمک صدای پای قدرو احیاء و علی به گوش می رسد.از علی و عظمتش در شب عروجش به یاری حق خواهم نگاشت.
اما آنگاه که عطردعا و سلوک و شستشوی دل در میان زمینیان به اوج رسد خدا قدر را در تقدیر رمضان می گنجاند تا راه عروج نه تنها بر سالکان بی ادعای طریق ربوبی باز باشد بل همچو من سیه رویان عالم را نیزدری به سوی عرش بازگردد.خوان قدر الهی گستره ای است به پهنای دل همه کسانیکه مشتاقانه او را جستجو می کنند حتی اگرغوطه ور مرداب جرم و گناه باشند.مراسودای آن نیست که بگویم وموعظه کنم که در این لیالی کتاب خدا بر سر گیرید و بک یا الله بگویید و شب تا به سحر به خواب نروید….نه….باورکنید فقط….فقط به قدر و تقدیر الهی بیندیشیم به لطف واسعه الهی فکر کنیم و از برای او تعمّق افزونتر کنیم.
نمی دانم انابه بی انگیزه و توبه بی اراده چه سودی خواهد داشت؟این می دانم که گر همتمان ضعیف است تنها به سخاوت بارگاه الهی بیندیشیم و حضور بی واسطه ذاتش از اعماق وجود دریابیم.مرا اندیشه پند و نصیحت نیست که اگر باشد لیاقت آن نیست و خود به سان کودکی درس ناخواتده محتاج اندرز بیشمارم٬ تنها و تنها به خویش وهمگنان و هم بزمان مهربان خویش که اقتضای جوانی بر غرور و سرکشیمان افزوده دوستانه٬ برادرانه٬ مخلصانه و بی ادعا متذکر می شوم گر ما را به وادی سلوک و عرفان راهی نیست و گرنمی توانیم چنین شبی تا به سحر پاس داریم به حرمت علی و نفسش به حرمت علی و کرم بی نهایتش وبه حرمت علی و فرشتگانی که در این شبها به زیر پایش فرش خدمت گسترده اند٬ شوق حرم امن الهی با جرم بی گاه خویش پایمال نسازیم واین کلام قدسی در گوشمان باشد « اگر می دانستند چه اندازه به سوی آنان مشتاقم هرآینه از شوق جان می سپردند »
و تو ای معبود ما ٬ مقصود ما تو ای امید نامحدود ما
بر من وهم کیشانم٬ بر من و هم بزمانم و همه همسالانم ببخش به حرمت علی از آنچه کردیم و حریمت به لرزه آمد ٬ بر ما ببخش بر آنچه گفتی و نشنیدیم ٬ برآنچه فراخواندی و نیامدیم.بر ما ببخش به فرق خونین علی که گر هیچ نداشته باشیم مهر او بی ادعا در سینه داریم.بر ما ببخش و بیش از این اسیر جهل و گنهمان مپسند.
ما نه رندان رياييم و حريفان نفاق
آن که او عالم سر است بدين حال گواست
یک دوست
امید