گاه از کلام شرر می ریزد گاه از نگاه موج برمی خیزد . گاهی سکوت چون طوفان می تازد و گاهی غرش رعد ، به آه ِنفس ِ بی قراری ، عرصه می بازد.
شاید دیده باشی ، شاید اندیشیده باشی که ضیافت ِخویش با خویش در خلوت ِپر تشویش ، گاه سرآغاز فصل نوینی از عقاید می شود ، آن هنگام که شمع ِجمع ِافکار و اعمال خویش گردیده ، خویشتن در محاصره افکار و اعمالی می بینی که چون گردابی سهمگین تکه چوب ِوجودت را هزاران باره می چرخانند.
گاه شاید دیده باشی چه ساده اسیر قلقلک ذهنت می شوی ، شاید دیده باشی در حصار ِکلمات ِمنطق مآبانه ، دچار رخوتی بی انتها می شوی و چه مضحک بر اندیشه خویش فخر بیجا می فروشی.
شاید دیده باشی گاه سادگی نگاه را به پیچیدگی دیدگاه میفروشی و در روز روشن از پی اثبات خورشید میگردی و نهایت جزشب و حسرت نصیبت نمی شود !!!
ساده تر بگویم :
گاه چه ساده ، سادگی ِابدیت لحظه را به تفسیر ِهزار ایهام ِنادیده و تعبیر ِهزار ابهام ِناشنیده می فروشی !!!!
گاه چه ساده به دور خویش چنبره می زنی !!
یاعلی
……………………………………………………………………………………
پی نوشت 1 : چندی است کلام از شور تهی می بینم شاید از کبر ِپوشالیم باشد شاید هم …….
پی نوشت 2 : تمامی افعالی که بر دوم شخص ( مخاطب ) دلالت دارند ، دوربرگردان اصلی به سمت متکلم وحده ( خودم ) می باشند اسائه ادب تلقی نگردد.