زير لب وقت نوشتن همه کس نقطه نهد وين عجب نقطه خال تو به بالاي لب است
يارب اين نقطه لب را که به بــالا بنهاد نقطه هر جا غلط افتـــاد مکيدن ادب است
بنويس قلم ، بنويس
بنويس از بزم بيکران ، از شور دو جهان ، از پايکوبي جن و جان. بنويس از نورِ خاکيان ، از سورِ افلاکيان ، از مستي آدميان ، از خنده عالميان.
بنويس قلم ، بنويس…..بنويس از خدا و علي و تاج و پادشاهي
بنويس از اشک بي اراده ، از اشتياق بي اندازه ، بنويس از دو دست در هم تنيده ، از دو قلب تپيده ، از تکميل رسالت ، از تکريم بلاغت ، از من کنت مولاه ، از فهذا علي مولاه ، بنويس ازمهرمن از اشک من از دل من ، بنويس از رقص تو ازشعر تو از فخر تو. بنويس که قلب ما مي تپد که اشک ما مي ريزد که غنچه لب مي شکفد ، گل اميد مي رويد و معشوق ما بر تخت شاهي مي نشيند و عدل را مسخّر خود مي کند ، مهرباني را مسحور کرده ، دلبري به کمال مي رساند. خداي ما ، خسروِ دل بر مملکت جان مي نشاند و شهرِ وجود پر
مي شود ازعطر رياحين بهشتي ، از سماع ملائکه الهي.
وه خداي من…….مرا چه مي شود؟ اين سيل روان از ديدگان از براي چيست؟ اين بي قراري به کدامين مراد بر جان رسوخ کرده ؟ خدايا اين واژه در خود چه دارد که اينچنين مبهوتم و زلال ؟ اين نام به کدامين جذبه بي رياترين موسيقي ام را مي نوازد ؟ خدايا چگونه علي ايراني ترين نام است وپارسي ترين واژه ؟ چرا غدير زيباترين عيد است به سان نوروز ؟
خدايا علي کوه است کوه صبر ، علي درياست بحر محبت ، علي ابر است باران رحمت ، علي مهر است گرماي عشق ، علي سپهر است وسعت مردي ، علي فخر است نه فخر مردي که فخر آدميت.
و من مي بارم و مي بارم و مي بارم…….بارانم نه از جنس حزن است که طربش بي حد است و من مستم ، بي سرو دستم ، زين کمند دگر نرستم . خواهم فرياد برآرم که اسيرم دربندِ وازه علي….. و علي چه زيباست چه بي منتهاست چه تنهاست.
خدايا شهنشاه شعر من ، سپهسالار مهر من ، تک خورشيد هميشگي قلب من قدم برکاخِ دل زمينيان مي نهد تا فرمان براند بر سرزمين جان ، تا زمين پر نور کند از خورشيد مردانگي.
و تو اي علي اي بيکرانه آسمان شورِ ما ، اي پهناي سرفرازي ما ، اي بهانه بي دليل اشکهاي ما ، اي قله شکوه و افتخار ما ، درياب سينه چاکان بي ادعاي کويت را ، پر کن پياله تشنگان شراب سبويت را ، بيفکن پرتوي از برق نگاهت بر چشمهاي باراني ما . اي زلالترين وازه هستي ، اي آرياي ترين اسم آسماني ، اي که تخت جلالت سنگفرش کوچه پس کوچه هاي يتيمان کوفه است ، اي که گوش شنواي آهت ، چاه هاي نخلستانهاي کوفه است ، اي که بازوانت آرامش خوابِ مردمان بي نواي شهر است ، اي که دستت نوازش بي بديل سخاوت بر جان دردمندان ديار است ، اي آشناي هميشگي شبهاي تنهايي ….دستهاي ما سائل بي منتهاي سخاوت توست.
اي شهنشاه خوبان عالم ، در اين خجسته عيد تاجگذاري ، بر اشکهاي شعف من و همه هم بزمانم عنايتي کن که مستانه پايکوبانيم و بي خود شده پيمانه عشقت را با تمام وجود سر مي کشيم.
اي علي ، مردم سرزمين اهوراييمان اين روزها بي ادعاترين اشکها را ، بي رياترين شورها را ، خالصانه ترين پايکوبي ها را تنها و تنها از براي بزرگمردي بر پاي مي دارند که درياي کرامتش مرد و زن و پير و جوان و عارف و گنهکار و فقير و غني و مسلمان و لائيک و سياه و سفيد و… نمي شناسد بل تنها دل پاکي را مي شناسد که بي ريا با تمام ذرات وجود دوستش مي دارند.
خدايا ازبراي خلقت علي سجده سپاسمان را بپذير.
الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولايت اميرالمومنين و آله الطيبين الطاهرين.
يا علي
يک دوست اميد