گاه ساحل بود امن و راحت ، گاه صخره بود صعب و مردافکن.
راه پیش رو گاهی چونان شن های ساحل نرم و دلپذیر ، آبی دریا را روبرویت می نشاند و تو در عظمت دریا و خط مستقیم ِافق جز حس ناب خدایی چیزی نمی دیدی و گاهی چونان سنگهای کوهی عظیم ، سختی و فرسایش صخره های پی در پی را مقابلت می گذاشت و تو در هیبت ِاین شکوه گاه ناله نرسیدن های ممتد سر می دادی.
این تناقض حدیث دائمی مسیر پیش روی ماست و من در پی راهی می گردم که تنها جذبه شوق انگیز ساحل ، عظمت حضور را یادآورم نباشد بل لذت ِتلخ عبور از صخره ها ، سجده رسیدن به قله را نیز بر من بیاموزاند و من در این حیرانی ، کودکی نورس را می مانم که دربدر مادر خویش می جوید تا در این کوره راه دستانش بگیرد.
و چون گریستم بر من خواند :
« لِکَيْلاَ تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُور »ٍ
« بر آنچه از دست شما رفته است اندوه نخورید و بدانچه به شما داده سرمست نباشید و خدا هیچ خود پسند فخر فروشی را دوست نمی دارد » ( سوره حدید آیه 23 )
و دل آرام گرفت و جان آسوده شد تا من بار دیگر دیده بگشایم و راه پیش رو نمایان تر بنگرم و دل را تنها بدو بسپرم. و این بار بازگویم :
« اللهم انی اسئلک سوال خاضع متذلل خاشع ، ان تسامحنی و ترحمنی و تجعلنی بقسمک راضیا قانعا، و فی جمیع الاحوال متواضعا »
یاعلی
امید