اکسیژن دوستی

19 جون
شرمنده از سکوتی تقریبا طولانی.
اماهدیه ای از یک دوست و شاید نزدیکتر ، بهانه ای شد تا این صفحه مجازی باز هم به روز شود.

دوست مثل هواست از بس نفس می کشی از خاطرت می رود بی او نخواهی بود . فراموشت میشود هوایی باید باشد و دوستی ، تا باشی و بمانی .
دوست ِ من تلنگر زیبایت ، لذت نفس کشیدنم را دو چندان کرد….
یاعلی

5 پاسخ to “اکسیژن دوستی”

  1. الهام جون 23, 2010 در 9:20 ق.ظ. #

    دوستی

    دل من دير زمانی است كه می پندارد :

    « دوستی » نيز گلی است ؛

    مثل نيلوفر و ناز ،

    ساقه ترد ظريفی دارد .

    بی گمان سنگدل است آنكه روا می دارد

    جان اين ساقه نازك را

    – دانسته-

    بيازارد !

    در زمينی كه ضمير من و توست ،

    از نخستين ديدار ،

    هر سخن ، هر رفتار ،

    دانه هايی است كه می افشانيم .

    برگ و باری است كه می رويانيم

    آب و خورشيد و نسيمش « مهر » است

    گر بدانگونه كه بايست به بار آيد ،

    زندگی را به دل‌انگيزترين چهره بيارايد .

    آنچنان با تو در آميزد اين روح لطيف ،

    كه تمنای وجودت همه او باشد و بس .

    بی‌نيازت سازد ، از همه چيز و همه كس .

    زندگی ، گرمی دل های به هم پيوسته ست

    تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست .

    در ضميرت اگر اين گل ندميده است هنوز ،

    عطر جان‌پرور عشق

    گر به صحرای نهادت نوزيده است هنوز

    دانه ها را بايد از نو كاشت .

    آب و خورشيد و نسيمش را از مايه جان

    خرج می بايد كرد .

    رنج می بايد برد .

    دوست می بايد داشت !

    با نگاهی كه در آن شوق برآرد فرياد

    با سلامی كه در آن نور ببارد لبخند

    دست يكديگر را

    بفشاريم به مهر

    جام دل هامان را

    مالامال از ياری ، غمخواری

    بسپاريم به هم

    بسراييم به آواز بلند :

    – شادی روی تو !

    ای ديده به ديدار تو شاد

    باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست

    تازه ،

    عطر افشان

    گلباران باد .

  2. الهام جون 23, 2010 در 9:24 ق.ظ. #

    سلام
    مهم این است که آمدی!
    موضوع پستت بهانه ای شد تا دیگر بار این شعر بسیار زیبای فریدون مشیری رو بخونم و برای شما هم بگزارم و البتــــــــــــــه هر اینو موافقم که ……..

  3. الهام جون 24, 2010 در 11:53 ق.ظ. #

    دوست مثل هوا و اکسیژن می مونه و نبودش غیرممکنه، اما مخالم که گفتی :دوست مثل هواست از بس نفس می کشی از خاطرت می رود بی او نخواهی بود .
    یاعلی.

  4. میرنصر جون 29, 2010 در 10:02 ق.ظ. #

    برادر جان خوشا بحال مردم که فرصت دیدن ترا و دادن هدیه دارند. ما که انگاری گندم خورده ایم و از بهشت بیرون جسته ایم.

  5. sunlight ژوئیه 1, 2010 در 2:34 ب.ظ. #

    حتی اگر بودنش و نفس کشیدنش » عادت » شود ؛ این عادت روی بد ماجرا نیست جزء ضروری و آرامبخش زندگیست !

بیان دیدگاه